Farsi Dictionary

Inhibit

باز داشتن و نهي كردن ، منع كردن ، مانع شدن ، از بروز احساسات جلوگيري كردن.

Inhibiter

(inhibitor) بازدار، جلوگيري كننده ، مانع شونده.

Inhibition

بازداري ، جلوگيري از بروز احساسات.

Inhibitive

وابسته به جلوگيري.

Inhibitor

(inhibiter) بازدار، جلوگيري كننده ، مانع شونده.

inhibited

مهار

Keyword

Criteria