Farsi Dictionary

Indent

بر جسته كردن ، دندانه دار كردن ، تو رفتگي ، سفارش (دادن)، دندانه گذاري.

Indentation

دندانه گذاري ، دندانه ، كنگره ، تضريس.

Indention

تو گذاري ، عقب بردگي ، جاي باز درمتن.

Indenture

(.n): سند دو نسخه اي ، دوتاسازي ، دوبل كردن ، قرارداد،سياهه رسمي زدندانه گذاري ، عهد نامه ، كنترات ، (.vi &.vt):بشاگردي گرفتن ، با سند مقيد كردن ، با سند مقيد شدن ، با قرار داد استخدام كردن ، شيار دار كردن ، دندانه دار كردن.

indentured

قراردادي

Keyword

Criteria