Farsi Dictionary

Import

وارد كردن ، به كشور اوردن ، اظهار كردن ، دخل داشتن به ، تاثير كردن در، با پيروزي بدست امدن ، تسخير كردن ، اهميت داشتن ، كالا ي رسيده ، كالا ي وارده ، (درجمع) واردات.

Importable

وارد كردني ، كالا ي قابل وارد كردن.

Importance

اهميت ، قدر، اعتبار، نفوذ، شان ، تقاضا، ابرام.

Important

مهم.

Importation

ورود، واردات.

Importer

وارد كننده.

Importunate

سمج ، مبرم ، عاجز كننده ، سماجت اميز، مزاحم.

Importune

مصرانه خواستن ، اصرار كردن به ، عاجز كردن ، سماجت كردن ، ابرام كردن ، مصرانه.

Importunity

اصرار، ابرام.

importantly

مهم

Keyword

Criteria