وادار كردن ، بر ان داشتن ، مجبور ساختن.
سوق دهنده ، جنباننده ، محرك ، وادار كننده.
(impellor) وادار كننده ، پيش برنده ، تشجيح كننده.
(impeller) وادار كننده ، پيش برنده ، تشجيح كننده.
Keyword
Criteria Exact word Starts with Contains