Farsi Dictionary

Impart

سهم بردن ، بهره مند شدن از، رساندن ، ابلا غ كردن ، افشاء كردن ، بيان كردن ، سهم دادن ، بهره مند ساختن ، افاضه كردن.

Impartial

بيطرف ، بيغرض ، راست بين ، عادل ، منصفانه.

Impartiality

بيطرفي.

Impartible

بخش ناپذير، جدايي ناپذير، غير قابل تفكيك.

imparted

سهم بردن - بيان کردن - افاضه کردن

Keyword

Criteria