Farsi Dictionary

Immane

بزرگ ، پهناور، زياد، غول پيكر، شرير.

Immanence

(immanency) حضور در همه جا، بودن خدا در مخلوق.

Immanency

(immanence) حضور در همه جا، بودن خدا در مخلوق.

Immanent

ماندگار، اصلي ، (در مورد خدا) داراي نفوذ كامل در سرتاسرجهان ، درهمه جاحاضر.

Immanentism

نظريه فسلفي كه معتقد است رابطه ميان خدا و فكر و روح و دنيا رابطه اي ذاتي است.

Keyword

Criteria