Farsi Dictionary

Hump

قوز، گوژ، كوهان ، برامدگي گرد، پياده روي ، قوز كردن ، تروشرويي كردن ، روي كول انداختن.

Humpback

كوهان دار، گوژپشت.

Humpbacked

گوژپشت.

Humph

پيف (علا مت ترديد يا نارضايتي)، پيف كردن.

Humpy

قوزدار، داراي بر امدگي ، اخمو، ترشرو.

Keyword

Criteria