Hind |
(ج.ش.) گوزن ماده ، عقبي ، پشت پاي گاو. |
Hinder |
پسين ، عقبي ، مانع ، واقع در عقب ، پشتي ، عقب انداختن ، پاگيرشدن ، بازمانده كردن ، مانع شدن ، بتاخير انداختن. |
Hindgut |
(ش.) قسمت خلفي لوله گوارش ، روده خلفي. |
Hindmost |
عقب ترين ، پسين ، دورترين. |
Hindquarter |
نيم شقه ، نصف قسمت خلفي گوشت گاو يا گوساله وگوسفند، ران گاو، پاي گاو. |
Hindrance |
پاگيري ، بازماندگي ، اذيت ، ازار، مانع ، سبب تاخير. |
Hindsight |
ادراك ، درك يا فهم امري كه واقع شده. |
Hindustani |
هندوستاني. |
Hinduism |
آيين هندو |