Farsi Dictionary

Hetero

(heter)پيشونديست بمعاني ، بغير از و ديگر و از جنس ديگري يا ازنوع مختلف.

Heterochromatic

(گ.ش.) داراي رنگهاي مختلف ، مختلف اللون.

Heterochromatism

ناهمرنگي.

Heterodox

داراي مذهب وعقايدي مخالف عقايد عمومي ، مرتد، گمراه ، زنديق.

Heterodoxy

ارتداد، زندقه.

Heterogeneous

ناجور، ناهمگن ، غير متجانس ، متباين.

Heterogenesis

خلق الساعه ، توليد وپيدايش ناگهاني ، تناسل ناهمجنس ، توليد شده درخارج بدن.

Heterogeny

ناجوري ، ناهمگني ، تباين ، عدم تجانس.

Heterogonous

(گ.ش.) داراي دو يا چند نوع گل كامل.

Heterologous

غير متجانس ، غير مشابه ، بدون نسبت ، سرم غير انساني ، دگرسان.

Heterology

(زيست شناسي) عدم تجانس بين اعضاي مختلف ، ناهمگني اعضاء ازلحاظ ساختماني ، دگرساني.

Heterolysis

(درمورد سلول ها) فساد وزوال در اثر عامل خارجي (مخالف كلمه Autolysis).

Heteromerous

داراي تركيبات غير مربوط ونامتجانس.

Heterometabolic

(heterometabolous) (ج.ش.) داراي دگرديسي ناقص.

Heterometabolous

(heterometabolic)(ج.ش.) داراي دگرديسي ناقص.

Heteromorphic

(ج.ش.) جور بجور شونده ، داراي شكل هاي گوناگون ، جانوران دگرديس.

Heteronomy

پيروي از قانون ديگري ، انقياد وپيروي از فرامين وقوانين شخص ديگري.

Heteropetalous

(گ.ش.) داراي گلبرگ هاي غير همشكل.

Heterophyte

(گ.ش.) گياه انگل گياهان ديگر.

Heterosexual

مربوط به علا قه جنسي نسبت به جنس مخالف ، وابسته به جنس مخالف ، علا قمند به جنس مخالف.

Heterosexuality

علا قه بجنس مخالف.

heterogeneity

ناهمگوني

Heterogeneous

ناهمگن

Keyword

Criteria