Farsi Dictionary

Hero

قهرمان ، دلا ور، گرد، پهلوان داستان.

Hero worship

قهرمان پرستي.

Heroic

قهرمانانه ، قهرمان وار، بي باك ، حماسي.

Heroic couplet

شعر دو بيتي حماسي پنج هجايي.

Heroic stanza

اهنگ چهارهجايي در اشعار حماسي (بروزن abab).

Heroic verse

شعر حماسي ، شعر رزمي.

Heroin

هروءين.

Heroine

شيرزن ، زني كه قهرمان داستان باشد.

Heroinism

اعتياد به هروءين.

Heroism

گردي ، قهرماني ، شجاعت.

Heroize

خود را پهلوان وانمود كردن ، قهرمان وپهلوان وانمود كردن ، قهرمان وپهلوان شدن.

Heron

(ج.ش.) ماهيخوار، حواصيل.

Heronry

پرورشگاه مرغ ماهيخوار، دسته ماهيخواران.

Keyword

Criteria