Farsi Dictionary

Herb

گياه ، علف ، رستني ، شاخ وبرگ گياهان ، بوته.

Herb doctor

پزشكي كه با داروي گياهي به مداوا ميپردازد.

Herbaceous

گياه مانند، گياهي.

Herbage

گياه (بطوركلي)، رستني ، علف ، شاخ وبرگ.

Herbal

گياه نامه ، مجموعه يا كلكسيون انواع گياهان ، گياهي ، ساخته شده از علف وگياه.

Herbalist

فروشنده گياهان طبي ، (سابقا) گياه شناس.

Herbarium

مجموعه گياهان خشك گياه دان (اطاق يا جعبه).

Herbicidal

كشنده گياهان.

Herbicide

عاملي كه براي از بين بردن علف ها وگياهان بكار ميرود، علف كش.

Herbivore

(ج.ش.) گياه خوار.

Herbivorous

گياه خواري.

Herblike

گياه مانند.

Herby

بوته دار، مانند بوته ، گياه دار.

Keyword

Criteria