Help |
كمك كردن ، ياري كردن ، مساعدت كردن (با)، همدستي كردن ، مدد رساندن ، بهتركردن چاره كردن ، كمك ، ياري ، مساعدت ، مدد، نوكر، مزدور. |
Helper |
يار، هم دست ، كمك ، ياور. |
Helpful |
مفيد، كمك كننده. |
Helping |
كمك ، ياري ، يك وعده يا پرس خوراك. |
Helpless |
بيچاره ، درمانده ، فرومانده ، ناگزير، زله. |
Helpmate |
يار، كمك وهمدست ، دمساز، همسر. |
Helpmeet |
كمك ، معاون ، همدست زن ، زن ياور. |