Farsi Dictionary

Haunt

زياد رفت وامد كردن در، ديدارمكرركردن ، پيوسته امدن به ، امد وشد زياد، خطور، مراجعه مكرر، محل اجتماع تبه كاران ، اميزش ، دوستي ، روحي كه زياد بمحلي امد وشدكند، تردد كردن ، پاتوق.

haunted

خالي از سکنه

haunting

فرموش نشدني

Keyword

Criteria