Farsi Dictionary

Hash

خردكردن ، گوشت وسبزه هاي پخته كه باهم بياميزند، اميزش ، مخلوط، مخلوط كردن ، ريزه ريزه كردن ، ادم كودن

Hash mark

خط نشان ، خط شروع مسابقه.

Hashish

(hasheesh) حشيش ، بنگ.

Keyword

Criteria