Farsi Dictionary

Harvest

خرمن ، محصول ، هنگام درو، وقت خرمن ، نتيجه ، حاصل ، درو كردن وبرداشتن.

Harvest home

اخر خرمن ، پايان درو، محل جمع اوري خرمن.

Harvest moon

بدر، ماه شب چهارده.

Harvestman

دروگر، خرمن بردار، نوعي عنكبوت.

Harvested

برداشت

Keyword

Criteria