Farsi Dictionary

Harness

افسار، دهنه ، تاركش ، اشياء ، تهيه كردن ، افسار زدن ، زين وبرگ كردن ، مهاركردن ، مطيع كردن ، تحت كنترل دراوردن.

Harness horse

اسب سواري يا باركش.

harnessed

مهار

Keyword

Criteria