Farsi Dictionary

Hank

كلا ف ، حلقه ، قرقره ، ماسوره ، كلا فه ، نفوذ، تاثير، قلا ب ، عادت ، زشت ، شكار، طعمه شكار، كلا ف كردن.

Hanker

ارزومند چيزي بودن ، اشتياق داشتن ، مردد ودودل بودن.

Hankering

اشتياق ، شوق وافر.

Hanky panky

حقه بازي ، دورويي ، روباه بازي ، حيله گري.

Keyword

Criteria