Farsi Dictionary

Handle

دسته ، قبضه شمشير، وسيله ، لمس ، احساس بادست ، دست زدن به ، بكار بردن ، سرو كارداشتن با، رفتار كردن ، استعمال كردن ، دسته گذاشتن.

Handlebar

دسته دو چرخه ، فرمان.

Handler

دسته گذار، رسيدگي كننده ، مربي ، نگاهدارنده.

Handless

بي دست.

handled

به کار گرفته

Keyword

Criteria