Farsi Dictionary

Hammer

چكش ، پتك ، چخماق ، استخوان چكشي ، چكش زدن ، كوبيدن ، سخت كوشيدن ، ضربت زدن.

Hammer and sickle

داس وچكش.

Hammer and tongs

باخشونت وشدت عمل بسيار.

Hammerhead

سرچكش ، كودن ، نوعي ماهي كوسه.

Hammerlock

دست بند مجرمين.

Keyword

Criteria