Farsi Dictionary

Hack

كلنگ ، سرفه خشك وكوتاه ، چاك ، برش ، شكافي كه بر اثر بيل زدن يا شخم زده ايجاد ميشود، ضربه ، ضربت ، بريدن ،زخم زدن ، خردكردن ، بيل زدن ، اسب كرايه اي ، اسب پير، درشكه كرايه ، نويسنده مزدور، جنده.

Hackamore

مهارياپوزه بند مخصوص رام كردن اسب.

Hackberry

(گ.ش.) داغداغان ، گزنه ها (از جنس celtis).

Hackbut

نوعي تفنگ شمخال كه ته قنداق ان خميده است.

Hackie

(cabdriver=) درشكه چي.

Hackle

شانه مخصوص شانه كردن ليف هاي كتان وابريشم ، كتان زن ، حشره پردار، شانه كردن ، از هم بازكردن ، شكافتن ، متلا شي كردن.

Hackmatack

(گ.ش.) كاج امريكايي ، لا ركس (americana larix).

Hackney

اسب سواري ، درشكه كرايه ، اسب كرايبه ، مزدور، فعله ، فاحشه ، مبتذل كردن ، زياداستعمال شده.

Hackney coach

كالسكه يا درشكه كرايه ، درشكه چهارچرخه ودو اسبه.

Hacksaw

اره اهن بري.

Hackwork

نويسندگي وهنرپيشگي سودطلبانه ، نويسندگي براي كسب معيشت.

hacking

هک کردن

Keyword

Criteria