Farsi Dictionary

Gruel

اماج ، فرني ، حريره ، تنبيه ، فرسوده كردن ، عاجز كردن ، ناتوان كردن.

Grueling

(gruelling) خسته كننده ، فرساينده ، تنبيه كننده.

Gruelling

(grueling) خسته كننده ، فرساينده ، تنبيه كننده.

Keyword

Criteria