Farsi Dictionary

Grist

عمل اسياب كردن ، گندم اسيابي ، جو اسيابي ، ارد كردن جو خيسانده ، سود، قسمت.

Gristle

(cartilage) غضروف ، نرمه استخوان.

Gristliness

شباهت به نرمه استخوان ، حالت غضروفي.

Gristmill

اسياب غلا ت.

Keyword

Criteria