Farsi Dictionary

Grill

سيخ شبكه اي ، گوشت كباب كن ، روي سيخ يا انبر كباب كردن ، بريان كردن ، عذاب دادن ، پختن ، بريان شدن.

Grillage

شبكه اي از تيرهاي سنگين كه در جاهاي سست بجاي پي ساختمان قرار ميدهند، (در تورسازي) زمينه و طرح مشبك توري و غيره.

Grille

(grill) پنجره مشبك ، شبكه ، پنجره كوچك بليط فروشها (در سينما و غيره).

Grillwork

شبكه سازي ، پنجره مشبك سازي ، سبد سازي.

Keyword

Criteria