Grade |
پايه ، درجه ، درجه بندي ، رتبه ، مرحله ، درجه شدت(مرض وتب)، انحراف ازسطح تراز، الگوي لباس ، ارزش نسبي سنگ معدني ، درجه موادمعدني ، درجه بندي كردن ، دسته بندي كردن ، طبقه بندي كردن ، جوركردن ، باهم اميختن ، اصلا ح نژادكردن ، همواركردن ، شيب منظم دادن ، تسطيح كردن. |
Grade |
درجه ، نمره ، درجه بندي كردن ، نمره دادن. |
Grade crossing |
تقاطع شاهراه ، تقاطع راه اهن ، تقاطع پياده روها، تقاطع راه اهن و جاده. |
Grade school |
مدرسه ابتدايي. |
Grade separation |
تقاطع شاهراه يا راه اهن كه در ان دو جاده داراي اختلا ف سطح از يكديگر هستند. |
Graded |
مدرج ، نمره دار. |
Grader |
نمره گذار(اوراق امتحاني)، ماشيني كه براي درجه بندي كردن مواد و محصول بكار ميرودو بانها شيب منظم ميدهد، جاده صاف كن ، شاگرد مدرسه ابتدايي يا متوسطه ، دانش اموز. |