Farsi Dictionary

Goose

قاز، غاز، ماده غاز، گوشت غاز، ساده لوح واحمق ، سيخ زدن به شخص ، به كفل كسي سقلمه زدن ، مثل غاز يا گردن دراز حمله ور شدن وغدغد كردن ، اتو، اتو كردن ، هيس ، علا مت سكوت.

Goose step

(نظ.) قدم اهسته ، رژه روي با بدن راست و بدون خم كردن زانو.

Gooseberry

سفرس ، انگور فرنگي ، رنگ سياه مايل به ارغواني ، بپا يا مراقب دوشيزه.

Gooseflesh

دانه دانه شدن يا تركيدگي پوست در اثر سرما يا ترس.

Goosefoot

(گ.ش.) قازاياقي ، غازيا.

Gooseneck

هر چيزي شبيه گردن غاز، هرچيز شبيه U، زانو، زانويي.

Goosey

(goosy) شبيه غاز، احمق ، ترسو.

Keyword

Criteria