Farsi Dictionary

God

خداوند، خداوندگار، خدا، ايزد، يزدان ، پروردگار، الله.

God's acre

محوطه كليسا، گورستان.

Godchild

طفلي كه در موقع تعميد به پسر خواندگي روحاني شخص در ميايد، فرزند خوانده ، بچه تعميدي.

Goddauhgter

دختر تعميدي.

Goddess

الهه ، ربه النوع.

Godfather

پدر تعميدي ، نام گذاردن بر، سرپرستي كردن از.

Godhead

خدايي ، الوهيت ، خدا، رب النوع ، جوهر الوهيت.

Godhood

(divinity) الوهيت.

Godite

قوم جاد.

Godless

بي خدا.

Godlike

خدا مانند.

Godling

خداي كوچك.

Godly

خدايي ، خدا شناس ، با خدا.

Godmother

مادر تعميدي ، نام گذار بچه ، مادر خوانده روحاني.

Godown

قدرت ، جرعه ، بلع ، لقمه بزرگ ، انبار.

Godparent

پدر يا مادر تعميدي ، والدين تعميدي.

Godsend

نعمت غير مترقبه ، چيز خدا داده ، خرابي.

Godson

پسر تعميدي ، مرد تعميدي.

Godspeed

خدا بهمراه ، بامان حق ، پايان ، انجام.

Godwit

(ج.ش.) نوك دراز ابي (نوعي تليله).

Keyword

Criteria