Farsi Dictionary

Gloss

(.vt &.n) :نرمي ، صافي ، براقي ، جلا ، جلوه ظاهر، برق انداختن ، صيقل دادن ، (.vi &n.& tv.) :شرح ، تفصيل ، توضيح ، تفسير، تاويل ، سفرنگ ، حاشيه ، فهرست معاني ، تاويل كردن ، حاشيه نوشتن بر.

Glossa

زبان ، ساختمان يا عضو زباني شكل (حشرات).

Glossarist

كسي كه در پايان كتابي فهرست يا فرهنگي براي لغات دشوار ان تهيه ميكند، مفسر، شارح.

Glossary

فرهنگ لغات دشوار، فرهنگ لغات فني ، سفرنگ ، فهرست معاني ، فهرست لغات.

Glossary

واژه نامه.

Glossina

(tsetse) پشه تسه تسه.

Glossopharyngeal

(تش.) زباني حلقي ، مربوط به زبان و حلق.

Glossy

جلا دار، براق ، صيقلي ، صاف ، خوش نما.

Keyword

Criteria