Gloss |
(.vt &.n) :نرمي ، صافي ، براقي ، جلا ، جلوه ظاهر، برق انداختن ، صيقل دادن ، (.vi &n.& tv.) :شرح ، تفصيل ، توضيح ، تفسير، تاويل ، سفرنگ ، حاشيه ، فهرست معاني ، تاويل كردن ، حاشيه نوشتن بر. |
Glossa |
زبان ، ساختمان يا عضو زباني شكل (حشرات). |
Glossarist |
كسي كه در پايان كتابي فهرست يا فرهنگي براي لغات دشوار ان تهيه ميكند، مفسر، شارح. |
Glossary |
فرهنگ لغات دشوار، فرهنگ لغات فني ، سفرنگ ، فهرست معاني ، فهرست لغات. |
Glossary |
واژه نامه. |
Glossina |
(tsetse) پشه تسه تسه. |
Glossopharyngeal |
(تش.) زباني حلقي ، مربوط به زبان و حلق. |
Glossy |
جلا دار، براق ، صيقلي ، صاف ، خوش نما. |