Farsi Dictionary

Ger

ن ان ا

Geraniol

(ش.) گرانيول ، الكل اشباع شده مايع و معطر.

Geranium

(گ.ش.) شمعداني عطري ، گل شمعداني.

Gerardia

(گ.ش.) جنس علف بواسير يا خنازير.

Gerbera

(گ.ش.) گياهان سر بره و كلب جهنم.

Gerbil

(gerbille) (ج.ش.) موش صحرايي ، موش بياباني ، يربوع.

Gerbille

(gerbile) (ج.ش.) موش صحرايي ، موش بياباني ، يربوع.

Gerent

مدير، حاكم ، اداره كننده ، حامل.

Gerfalcon

.=noclafryg

Geriatric

مربوط به پيري.

Geriatrician

(geriatrist) متخصص (ويژه گر) امراض دوران پيري.

Geriatrics

پيرپزشكي ، رشته اي از علم طب كه درباره امراض دوران پيري و افراد پير بحث ميكند، مبحث امراض پيري.

Geriatrist

(geriatrician) متخصص (ويژه گر) امراض دوران پيري.

Germ

ميكرب ، جنين ، اصل ، ريشه ، منشاء.

Germ cell

سلول نطفه ، سلول تخم.

Germ layer

يكي از طبقات سلول ابتدايي جنين پس از تكميل مرحله گاسترولا.

Germ plasm

قسمت قابل توارث نطفه.

Germain

(german) اولا د عمه وعمو، عمو زاده ، وابسته نزديك ، (German، Germain): الماني.

German

(germain) اولا د عمه وعمو، عمو زاده ، وابسته نزديك ، (Germain، German): الماني.

German measles

سرخجه ، سرخجه الماني.

German shepherd

(ج.ش.) سگ پليس ، سگ راهنما، سگ گرگ.

Germander

(گ.ش.) كماذريوس ، سيزاب.

Germane

وابسته ، مربوط، منتسب ، خويش و قوم.

Germanic

الماني ، ژرمني ، توتونيك ، وابسته به المان.

Germanism

طرفداري از المان ، المان گرايي ، اصطلا حات ويژه زبان الماني.

Germanist

دانشمند فرهنگ و زبان الماني.

Germanium

(ش.) ژرمانيوم ، نوعي عنصر شبه فلز.

Germanization

الماني شدن.

Germanize

الماني كردن ، الماني ماب كردن.

Germany

المان.

Germicidal

وابسته به ميكرب كشي.

Germicide

نطفه كش ، ميكرب كش ، ضد باكتري.

Germinal

نطفه اي ، تخمي ، جرثومه اي ، بدوي ، اصلي ، جنيني.

Germinal area

قسمتي از پلا ستودرم كه جنين اصلي مهره داران را تشكيل ميدهد.

Germinant

رويان ، جوانه زننده ، سبز شونده.

Germinate

جوانه زدن ، شروع به رشد كردن ، سبز شدن.

Germination

رويش ، جوانه زني ، سبز شدن.

Germinative

وابسته به رويش تخم.

Gerontocracy

حكومت سالخوردگان.

Gerontological

وابسته بامراض پيري.

Gerontologist

متخصص امراض پيري.

Gerontology

رشته اي از علوم كه درباره پيري و مسايل مربوط به سالخوردگان بحث ميكند، علم پيري شناسي.

Gerontomorphosis

پير نژادي ، پير شدگي نژاد.

Gerrymander

تقسيم حوزه هاي انتخاباتي و غيره بطور غير عادلا نه ، بطور غير عادلا نه تقسيم كردن.

Gerund

(د.)اسمي كه از اضافه كردن (ing) باخرفعل بدست ميايد، اسم مصدر، اسم فعل.

germs

ميکروبها

Keyword

Criteria