Farsi Dictionary

Genera

.lp.fo suneg

Generable

همگاني ، قابل تعميم.

Generable

قابل توليد، زايش پذير.

General

عام ، كلي.

General

عمومي ، جامع ، همگاني ، متداول ، كلي ، معمولي ، همگان ، ژنرال ، ارتشبد.

General ledger

معين عام.

General paresis

جنون و فلج حاصل در اثر ضايعات سيفليسي مغز.

General practitioner

طبيب امراض عمومي ، پزشك بيماريهاي عمومي.

General purpose

هر كاره ، بدرد هر كاري خورنده.

General staff

ستاد ارتش.

General store

فروشگاهي كه همه نوع جنسي در ان يافت ميشود ولي قسمت بندي نشده.

Generalissimo

فرمانده كل ، سپهسالا ر، ژنراليسيم.

Generality

عموميت ، اظهار عمومي ، نكته كلي ، اصل كلي.

Generalization

عموميت دادن.

Generalize

بطور عام گفتن ، عموميت دادن (به)، عمومي كردن ، تعميم دادن.

Generalize

تعميم دادن ، كليت بخشيدن.

Generalized

تعميم يافته ، كلي.

Generally

بطور كلي ، عموما، معمولا.

Generalship

سرلشكري ، سرتيپي ، علم لشكركشي ، مديريت ، رياست.

Generate

زادن ، توليد كردن ، احداث كردن ، بوجود اوردن ، تناسل كردن ، حاصل كردن ، توليد نيرو كردن.

Generate

توليد كردن ، زاييدن.

Generated error

خطاي توليد شده.

Generating function

تابع مولد، تابع زاينده.

Generation

توليد، زايش ، نسل.

Generation

توليد نيرو، نسل.

Generative

توليدي ، نسلي.

Generator

زاينده ، زاياد، دينام ، ژنراتور، مولد برق.

Generator

مولد، زاينده.

Generatrix

(هن.) نقطه يا خط يا سطحي كه سبب احداث خط يا سطح يا جسمي ميشود، احداث كننده ، (هن.) مولد، زاينده ، زايا.

generalist

عمومي

generalizable

تعميم

Keyword

Criteria