Farsi Dictionary

Gag

دهان بند بستن ، پوزه بند بستن ، محدود كردن ، مانع فراهم كردن براي ، شيرين كاري ، قصه يا عمل خنده اور، (طب) دهان باز كن.

Gag rule

قانون منع مباحثه و مناظره.

Gaga

ديوانه ، شيفته ، دلفريفته.

Gage

(.n &.vt) :گرو، وثيقه ، رجز خواني ، مبارزه طلبي ، گروگذاشتن ، شرط بستن ، متعهد شدن ، (.n) :(gauge=) درجه ، اندازه ، وسيله اندازه گيري.

Gage

اندازه ، اندازه گير، اندازه گرفتن.

Gagger

فريب دهنده ، شوخي كننده ، بذله گو.

Gaggle

دسته مرغابي ، جمعيت.

Gagman

ادم شوخ ، بذله گو، شوخي كننده ، قصه گو.

Gagster

ادم شوخ ، بذله گو، لطيفه گو.

Keyword

Criteria