Farsi Dictionary

Fry

زاده ، تخم ، فرزند، حيوان نوزاد، جوان ، گروه ، گوشت سرخ كرده ، برياني ، سرخ كردن ، روي اتش پختن ، تهييج ، سوزاندن.

Fryer

ماهي تابه ، سرخ كننده چيزهاي سرخ كردني (مثل جوجه وغيره).

Frying pan

ماهي تابه ، تاوه ، يغلا.

Keyword

Criteria