Farsi Dictionary

Fox

روباه ، روباه بازي كردن ، تزوير كردن ، گيج كردن.

Fox fire

نور وتشعشعي كه گاهي از چوب هاي پوسيده ساطع ميگردد، شب تابي چوب ها.

Fox grape

(گ.ش.) انگور ترش نواحي شمال شرقي امريكا.

Fox terrier

نوعي سگ اهلي.

Fox trot

يورتمه اهسته اسب ، رقص فوكس ترات.

Foxglove

(گ.ش.) ديژيتال سرخ ، گل انگشتانه.

Foxhole

(نظ.) سنگر بزانو، سوراخ روباه.

Foxhound

(ج.ش.) تازي مخصوص شكار روباه.

Foxtail lily

(گ.ش.) نوعي گياه بادوام (از تيره سوسنيان).

Foxtail millet

(گ.ش.) ارزن ايتاليايي (italica setaria).

Foxy

روباه صفت ، حيله باز، حنايي ، ترشيده.

Keyword

Criteria