Farsi Dictionary

Fort

سنگر، برج وبارو، حصار، قلعه ، دژ، سنگربندي كردن ، تقويت كردن ، قوي.

Fortalice

دژ كوچك ، قلعه كوچك.

Forte

هنر، جنبه قوي ، لبه تيز شمشير، (مو.) بلند، موسيقي بلند.

Forth

از حالا ، دور از مكان اصلي ، جلو، پيش ، پس ، اين كلمه بصورت پيشوند نيز بامعاني فوق بكارميرود، تمام كردن ، بيرون از، مسير ازاد.

Forth of

خارج از، بيرون از.

Forthcoming

نزديك ، درشرف ، اماده اراءه دادن ، اينده.

Forthright

رك ، سرراست ، مستقيما، بيمحابا، بيدرنگ.

Forthwith

انا، فورا، بيدرنگ.

Fortieth

چهلم ، چهلمين.

Fortification

استحكام (استحكامات)، سنگر بندي ، بارو، تقويت.

Fortifier

مستحكم كننده.

Fortify

داراي استحكامات كردن ، تقويت كردن ، نيرومند كردن.

Fortis

داراي تلفظ شديد همراه با بازدم قوي.

Fortissimo

(درموسيقي) صداي بلند، خيلي بلند.

Fortitude

پايمردي ، شهامت اخلا قي ، شكيبايي ، بردباري ، ثبات.

Fortnight

دوهفته ، چهارده روز، هر دو هفته يكبار.

Fortnightly

دوهفتگي.

Fortran 

زبان فرترن.77

Fortran

زبان فرترن.

Fortran iv

زبان فرترن.2

Fortress

استحكامات نظامي ، سنگر، قلعه نظامي ، دژ.

Fortuitcus distortion

اعوجاج اتفاقي.

Fortuitcus fault

نقص اتفاقي.

Fortuitous

اتفاقي ، شانسي.

Fortuity

اتفاق ، تصادف ، قضا وقدر، شانس ، اقبال ، حادثه.

Fortunate

خوشبخت ، مساعد، خوش شانس ، خوب.

Fortune

بحث واقبال ، طالع ، خوش بختي ، شانس ، مال ، دارايي ، ثروت ، اتفاق افتادن ، مقدركردن.

Fortune hunter

درطلب زن ثروتمند.

Fortune teller

فالگير، طالع بين.

Forty

چهل ، چهلمين ، يك چهلم.

Forty five

چهل وپنج.

Forty niner

شركت كننده در مهاجرت سال 9481 بكاليفرنيا درجستجوي طلا.

Forty winks

چرت پس از نهار.

fortified

غني شده

fortnightly

دو هفته يکبار

Keyword

Criteria