Formula |
فورمول. |
Formula |
فرمول ، قاعده ، دستور، قاعده رمزي ، ورد. |
Formulaic |
مثل يا وابسته به فرمول. |
Formularization |
فرمول سازي ، كوتاه سازي ، ضابطه سازي. |
Formularize |
بصورت فرمول دراوردن ، تحت قاعده در اوردن ، مدون كردن |
Formulary |
دستور نامه ، كتاب دستور يا قاعده ، كتاب نماز. |
Formulate |
بشكل قاعده دراوردن يا ادا كردن ، كوتاه كردن ، فرمول بندي كردن. |
Formulate |
تنظيم كردن. |
Formulation |
قاعده سازي ، دستور سازي ، تبديل به قاعده رمزي. |