Farsi Dictionary

Forbid

(.vt):قدغن كردن ، منع كردن ، بازداشتن ، اجازه ندادن (adj): (accursed=) ملعون ، مطرود.

Forbiddance

قدغن ، نهي ، ممانعت ، منع ، بازداشت ، جلوگيري.

Forbidden

ممنوع.

Forbidden character

دخشه ممنوعه.

Forbidden code

رمز ممنوعه.

Forbidding

زننده ، نفرت انگيز، دافع ، ناخوانده ، نامطبوع ، ترسناك ، شوم ، مهيب ، عبوس ، بدقيافه ، نهي كننده.

Keyword

Criteria