Farsi Dictionary

Flour

ارد، گرد، پودر، ارد كردن ، پودر شدن.

Flourish

تزءينات نگارشي ، جلوه ، رشد كردن ، نشو ونما كردن ، پيشرفت كردن ، زينت كاري كردن ، شكفتن ، برومند شدن ، اباد شدن ، گل كردن.

Floury

مثل ارد.

flour fritter

قطعه قطعه کردن آرد

flourished

رونق گرفت

Keyword

Criteria