Farsi Dictionary

Floating

شناور، شناوري ، متحرك بر روي اب ، مواج ، فاقد وسيله اتصال (درمورداستخوان جناغ سينه)، جابجا شده ، متغير.

Floating

شناور.

Floating audress

نشاني شناور.

Floating charactep

دخشه شناور.

Floating dock

حوضچه شناور تعمير كشتي.

Floating island

جزيره شناور ومصنوعي ، شيريني.

Floating point

با مميز شناور.

Keyword

Criteria