Farsi Dictionary

Flight

گريز، پرواز، مهاجرت (مرغان يا حشرات)، عزيمت ، گريز،پرواز كردن ، فراركردن ، كوچ كردن ، يك رشته پلكان ، سلسله.

Flight control

دستگاه كنترل پرواز هواپيما، كنترل هواپيما.

Flight deck

عرشه ناو هواپيمابر.

Flight engineer

مهندس مكانيك هواپيما، مهندس پرواز.

Flight line

خط پرواز.

Flight pay

فوق العاده پرواز.

Flight surgeon

افسر پزشك نيروي هوايي.

Flight test

ازمايش هواپيما براي پرواز، ازمايش پرواز كردن.

Flightiness

بوالهوسي ، خلي ، تلون مزاج.

Flighty

بوالهوس ، دمدمي مزاج ، متلون المزاج ، خل.

Keyword

Criteria