Farsi Dictionary

Flex

خم كردن ، پيچ دادن ، سيم نرم خم شو.

Flexibility

قابليت انعطاف ، خمش.

Flexible

خم شو، تاشو، نرم ، قابل انعطاف ، قابل تغيير.

Flexibtlity

انعطاف پذيري.

Flexion

(flection=) خميدگي ، انحناء.

Flexor

(تش.) عضله خم كننده ، جمع كننده.

Flexuous

پيچاپيچ ، پيچ وخم دار، مارپيچ ، موجي ، نرم.

Flexural

پيچاپيچ ، پيچ وخم دار، مارپيچ ، موجي ، نرم.

Flexure

خميدگي ، خم ، انحناء ، چين.

Flex seeds

دانه فلکس

flexing

خم کردن - پيچ دادن

Keyword

Criteria