Farsi Dictionary

Flame

شعله ، زبانه اتش ، الو، تب وتاب ، شورعشق ، شعله زدن ، زبانه كشيدن ، مشتعل شدن ، تابش.

Flame cultivator

دستگاه مخصوص سوزاندن علف.

Flame tree

(گ.ش.) درختان وبوته هاييكه داراي گلهاي درخشان اتشي يا زرد رنگ هستند.

Flamen

(روم قديم) كاهن معبد يكي از خدايان.

Flamenco

رقص تند كوليها اسپانيا، رقص فلا منكو.

Flameout

متوقف ساختن موتور هواپيما.

Flameproof

ضد شعله ، سوز، عايق شعله ، ضد اتش.

flames

شعله هاي آتش

Keyword

Criteria