تب ، (مج.) هيجان ، تب دار كردن.
(طب) تبخال.
(گ.ش.) نوعي گاوچشم يا گل مينا.
(feverish=) تب دار، درحال تب.
(گ.ش.) درخت اكاليپتوس.
(گ.ش.) دسته اي از گياهان خانواده بوقناق(eryngium).
در حال تب
Keyword
Criteria Exact word Starts with Contains