Farsi Dictionary

Feather

پر، پروبال ، باپر پوشاندن ، باپراراستن ، بال دادن.

Featherbed

بيش ازميزان احتياج كارمند گرفتن ، استخدام كارمند اضافي.

Featherbrain

ادم احمق ، ادم حواس پرت ، پريشان خيال ، سبكسر.

Featheredge

لبه بسيار تيز، كناره تيز، لبه نازك ، مجهزبه لبه تيزكردن.

Featherhead

ادم احمق ، شخص پريشان حواس ، ادم حواس پرت ، سبكسر.

Featherstitch

كوك مورب و چپ و راست در حاشيه دوزي ، كوك چپ وراست زدن.

Featherweight

ورزشكار پروزن.

Feathery

پر مانند، پوشيده ازپر، شبيه به پر.

Keyword

Criteria