Feather |
پر، پروبال ، باپر پوشاندن ، باپراراستن ، بال دادن. |
Featherbed |
بيش ازميزان احتياج كارمند گرفتن ، استخدام كارمند اضافي. |
Featherbrain |
ادم احمق ، ادم حواس پرت ، پريشان خيال ، سبكسر. |
Featheredge |
لبه بسيار تيز، كناره تيز، لبه نازك ، مجهزبه لبه تيزكردن. |
Featherhead |
ادم احمق ، شخص پريشان حواس ، ادم حواس پرت ، سبكسر. |
Featherstitch |
كوك مورب و چپ و راست در حاشيه دوزي ، كوك چپ وراست زدن. |
Featherweight |
ورزشكار پروزن. |
Feathery |
پر مانند، پوشيده ازپر، شبيه به پر. |