خارج ، بيرون ، ظاهر، سطح ، ظواهر، بيروني ، خارجي.
خارجي.
تاخير خارجي.
مستندات خارجي.
وقفه خارجي.
حافظه خارجي.
ارجاع خارجي.
جور كردن خارجي.
انباره خارجي.
متغير خارجي.
بيگانگي ، احوال ظاهري ، وقوع درخارج.
خارجي كردن.
خارجي كردن ، ظاهري ساختن ، وجودخارجي ، واقعيت خارجي قاءل شدن (براي).
Keyword
Criteria Exact word Starts with Contains