Farsi Dictionary

Ether

(بعقيده قدما) عنصراسماني ، اتر، اثير، جسم قابل ارتجاعي كه فضاوحتي فواصل ميان ذرات اجسام را پر كرده و وسيله انتقال روشنايي و گرما ميشود، مايع سبكي كه از تقطير الكل و جوهر گوگردبدست ميايدو براي بيهوش كردن اشخاص بكار مي رود.

Ether extract

ماده الي محلول دراثر (مانند چربي واسيدهاي چرب).

Ethereal

اتري ، رقيق ، نازك ، لطف ، اسماني ، روحاني ، اثيري ، سماوي ، علوي.

Etherealize

روحاني كردن ، اسماني كردن ، تصفيه كردن ، نزكيه كردن ، اثيري كردن.

Etherization

بيهوش كردن ، اختلا ط با اتر.

Etherize

بااتر مخلوط كردن ، بااترتركيب كردن ، بااتر بيهوش كردن ، كرخت كردن.

Keyword

Criteria