احاطه كردن ، دورزدن ، دوركسي يا چيزي را گرفتن ، محاصره كردن.
محيط، اطراف ، احاطه ، دور و بر، پرگير.
محيط، دوروبر.
محيطي.
حومه ، حول وحوش ، دوروبر، توابع ، اطراف.
طرفدار محيط زيست
Keyword
Criteria Exact word Starts with Contains