نشان ، نشانه ، علا مت ، شعار، (ك.) تمثيل ، با علا يم نشان دادن.
(emblematical) مشعر، حاوي ، نشانه ، حاكي ، كنايه دار، رمزي.
(emblemize) بطور كنايه نشان دادن ، برمز وانمود كردن
نماءات ، منافع حاصله از زمين مزروعي (علف و غيره).
Keyword
Criteria Exact word Starts with Contains