توده باد اورده ، جسم شناور، برف باداورده ، معني ، مقصود، جريان اهسته ، جمع شدن ، توده شدن ، بي اراده كار كردن ، بي مقصد رفتن ، دستخوش پيشامد بودن ، يخرفت.
راندگي.
خطاي راندگي.
چوب اب اورده ، تخته پاره روي اب.
Keyword
Criteria Exact word Starts with Contains