Farsi Dictionary

Dorm

(dormitory =) خوابگاه.

Dormancy

ركود، كمون ، نهفتگي.

Dormant

خوابيده ، ساكت ، درحال كمون.

Dormer

پنجره جلو امده زير سقف ساختمان.

Dormitory

خوابگاه ، شبانه روزي (مثل سربازخانه ، مدرسه وغيره).

Dormouse

(ج.ش.) موش زمستان خواب.

Keyword

Criteria