بارانداز، لنگرگاه ، بريدن ، كوتاه كردن ، جاخالي كردن ، موقوف كردن ، جاي محكوم يا زنداني در محكمه.
لنگراندازي ، لنگرگاه.
كارگر بارانداز.
دفتر ثبت دعاوي حقوقي ، ثبت كردن.
.=namerohsgnol
تعميرگاه كشتي ، كارخانه كشتي سازي.
Keyword
Criteria Exact word Starts with Contains