ناتوان كردن ، از كارانداختن ، عاجز كردن ، زله كردن ، (حق.) فاقد صلا حيت قانوني كردن.
ناتوان ساختن ، از كار انداختن.
تپش ناتوان ساز.
از كارافتادگي ، عجز، ناتواني.
Keyword
Criteria Exact word Starts with Contains